۱۳:۱۱
۱۴۰۴/۰۸/۰۶
نقدی بر حکمرانی محمدرضا پهلوی؛

از مدرنیته غربی تا پایان استبدادی

در حوزه ساواک، سازمان امنیت و اطلاعات کشور که در ۱۳۳۵ تأسیس شد، به ابزاری برای سرکوب مخالفان تبدیل گردید و آزادی بیان را خفه کرد. در کتاب‌های دوران پهلوی مانند گزارش‌های داخلی که بعدها در خاطرات مقامات مانند پرویز ثابتی منعکس شد، ساواک به عنوان نهادی برای حفظ امنیت توصیف می‌شود، اما در عمل، به شکنجه و بازرسی کتابخانه‌ها و مساجد می‌پرداخت و کتاب‌های آگاهی‌بخش را ضبط می‌کرد. علم در یادداشت‌هایش اشاره می‌کند که ساواک حتی مجلات مانند خواندنیها را برای جلب نظر مخاطبان کنترل می‌کرد و مطالبی را چاپ می‌نمود که خط قرمزهای رژیم را ظاهراً عبور می‌داد، اما در واقع برای کنترل افکار عمومی بود. این رویکرد، ساواک را به نمادی از اختناق تبدیل کرد که نویسندگان مخالف را بدنام می‌نمود و فرهنگ رژیم را اشاعه می‌داد.
نویسنده :
حامد حق پناه کارشناس مسائل بین الملل
کد خبر:
۳۴۲۹

مروز، چهارم آبان، سالگرد تولد محمدرضا پهلوی است؛ شاهی که در دوران پس از دو جنگ جهانی، زمام امور ایران را به دست گرفت و با ادعای حفظ موازنه میان شرق و غرب، راه پدر را ادامه داد، اما با لجاجت در اداره کشور و سپردن آن به دامان مدرنیته غربی، مسیری را پیمود که ظرفیت و سواد لازم برای آن نداشت. در این یادداشت تحلیلی کوتاه، با تمرکز بر کتاب‌های دوران حکومت او، شیوه حکمرانی وی را در سه حوزه سیاست داخلی، ساواک و استقلال ملی نقد می‌کنم.

در سیاست داخلی، محمدرضا پهلوی با تمرکز بر برنامه‌های توسعه‌محور مانند انقلاب سفید، ادعا می‌کرد که ایران را به سوی پیشرفت می‌برد، اما این سیاست‌ها اغلب به نادیده گرفتن نیاز‌های واقعی مردم و سرکوب آزادی‌ها منجر شد. در کتاب «به سوی تمدن بزرگ» نوشته خود شاه، آمده است: «برای کسی که با گرسنگی و فقر و بیماری و جهل دست به گریبان است آزادی سیاسی یک تجمل بیش نیست». این دیدگاه نشان‌دهنده بی‌توجهی به نیروی انسانی داخلی و اولویت دادن به پیشرفت ظاهری بر آزادی‌های سیاسی است، که در نهایت به شکاف طبقاتی و نارضایتی عمومی دامن زد و پاشنه آشیل رژیم شد. همچنین در یادداشت‌های اسدالله علم، وزیر دربار، که در دوران حکومت نوشته شده، به روابط پیچیده دربار و سیاست‌های داخلی اشاره شده که اغلب بر پایه استبداد شخصی شاه بنا بود و منجر به فساد و عدم مشارکت مردمی گردید.

در حوزه ساواک، سازمان امنیت و اطلاعات کشور که در ۱۳۳۵ تأسیس شد، به ابزاری برای سرکوب مخالفان تبدیل گردید و آزادی بیان را خفه کرد. در کتاب‌های دوران پهلوی مانند گزارش‌های داخلی که بعد‌ها در خاطرات مقامات مانند پرویز ثابتی منعکس شد، ساواک به عنوان نهادی برای حفظ امنیت توصیف می‌شود، اما در عمل، به شکنجه و بازرسی کتابخانه‌ها و مساجد می‌پرداخت و کتاب‌های آگاهی‌بخش را ضبط می‌کرد. علم در یادداشت‌هایش اشاره می‌کند که ساواک حتی مجلات مانند خواندنی‌ها را برای جلب نظر مخاطبان کنترل می‌کرد و مطالبی را چاپ می‌نمود که خط قرمز‌های رژیم را ظاهراً عبور می‌داد، اما در واقع برای کنترل افکار عمومی بود. این رویکرد، ساواک را به نمادی از اختناق تبدیل کرد که نویسندگان مخالف را بدنام می‌نمود و فرهنگ رژیم را اشاعه می‌داد.

در استقلال ملی، پهلوی ادعای حفظ استقلال داشت، اما وابستگی به غرب و همسان‌سازی ایران با کشور‌های غربی، این ادعا را زیر سؤال می‌برد. در کتاب «مأموریت برای وطنم» نوشته خود شاه، مأموریت‌هایش برای همسان‌سازی با غرب توصیف شده، که یکی از وظایف را همتراز کردن ایران با «تمدن عالی» غربی می‌داند. این رویکرد، استقلال را به وابستگی اقتصادی و فرهنگی تبدیل کرد و نیرو‌های مذهبی و ملی را نادیده گرفت، که در کتاب‌های معاصر مانند آثار علی‌اصغر شمیم در «ایران در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی» به عنوان عامل عقب‌ماندگی فرهنگی نقد شده است.

در نتیجه، اگر حرکت انقلابی امام خمینی نبود و به پهلوی پایان نمی‌داد، با ادامه غربی شدن شاه، سرنوشت او بهتر از صدام و قذافی و حاکمان برکنار شده مصری و عرب منطقه نبود؛ فقط با این تفاوت که به نقل از کتاب‌های مربوط به انقلاب ایران، امام خمینی روح ملی و اسلامی را آمیخته و فندانسیون جدیدی بنا نهاد.

گزارش خطا