- اعتراف ترامپ به شکست ماشین جنگی صهیونیستها
- منطقه غرب آسیا "فلسطین جدید"
- اعلام رسمی مرگ دیپلماسی یک طرفه
- 4 نکته در مورد یک برکناری پُرحاشیه در دولت ترامپ
- نشست کاخ سفید، زلنسکی زیر فشار و اروپا نگران
- نگاه ابزاری آمریکا به دولت های منطقه؛ تثبیت سلطه و بی ثبات سازی منطقه
- هیدروپولیتیک ایران و ادعاهای نتانیاهو
- پارادوکس امپریالیستی ترامپ و افول هژمونیک آمریکا در گذار به چندقطبی
- فقر قدرت و عبرت اوکراین؛ از کییف تا آلاسکا
- پوتین، زلنسکی و ترامپ؛ سه روایت، یک میز
- جنگ ۱۲ روزه؛ بازمهندسی حافظهاجتماعی و بازآرایی موازنه قوا
- مخالفت روسیه و چین با مکانیسم ماشه؛ دریچهای به دوقطبی تازه قدرت در جهان
- روانشناسی سیاسی پافشاری نتانیاهو بر «اسرائیل بزرگ»
- روانشناسی سیاسی پافشاری نتانیاهو بر «اسرائیل بزرگ»
- واکاوی اهمیت سفر منطقه ای علی لاریجانی
لبه تیز ژئوپلیتیک آمریکا علیه چین و ایران

اهمیت راهبردی پایگاه بگرام در توازن قوای منطقهای
پایگاه هوایی بگرام با موقعیت استراتژیک خود در قلب آسیا، همواره اهمیت ویژهای در توازنهای ژئوپلیتیکی منطقه داشته است. این پایگاه که در حدود ۴۰ کیلومتری شمال کابل واقع شده، به دلیل موقعیت جغرافیایی منحصربهفرد خود، کنترل بر بخشهای وسیعی از آسیای مرکزی و جنوبی را ممکن میسازد. از نظر نظامی، بگرام با دو باند پرواز طولانی، آشیانههای مستحکم، مراکز لجستیکی گسترده و سامانههای پیشرفته نظارتی، یکی از کارآمدترین پایگاههای هوایی خارج از خاک قارهای آمریکا محسوب میشود. این پایگاه حدود هزار مایل از تهران، تنها حدود ۶۴۴ کیلومتر از استان سینکیانگ چین و کمتر از ۱٬۲۸۷ کیلومتر از بندر گوادر پاکستان فاصله دارد. از همین یک نقطه، واشنگتن به موقعیتی نادر در عمق خشکیهای آسیا دست مییابد تا در صورت لزوم، هم بلندپروازیهای نظامی ایران و هم نفوذ اقتصادی و امنیتی فزاینده چین را رصد و مهار کند.
تاریخچه بگرام نیز بر ارزش استراتژیک آن تأکید دارد. این پایگاه در دهه ۱۹۵۰ توسط اتحاد جماهیر شوروی ساخته شد و در دوران جنگ شوروی و افغانستان (دهه ۱۹۸۰) به مرکز عملیات اصلی ارتش شوروی بدل شد. پس از مداخله آمریکا در سال ۲۰۰۱، بگرام به شدت گسترش یافت و به یکی از مهمترین مراکز عملیاتی ناتو در افغانستان تبدیل شد. برخلاف پایگاههای آمریکا در خلیج فارس که در تیررس موشکهای ایران قرار دارند و تابع ملاحظات سیاسی کشورهای میزبان هستند، بگرام میتواند امنیت و استقلال عمل بیشتری برای نیروهای آمریکایی فراهم کند. موقعیت آن در قلب آسیا، به واشنگتن دید مستقیم بر سه حوزه حساس میدهد: شرق ایران، غرب چین، و حوزه نفوذ روسیه در آسیای مرکزی.
اهمیت راهبردی بگرام تنها به ابعاد نظامی محدود نمیشود. این پایگاه به عنوان نقطه اتصال بین آسیای جنوبی، مرکزی و خاورمیانه، نقش کلیدی در مسیرهای تجاری و انتقال انرژی ایفا میکند. کنترل بر این پایگاه به معنای دسترسی به شریانهای حیاتی اقتصادی منطقه است، از جمله کریدورهای تجاری که چین از طریق ابتکار کمربند و راه در حال توسعه آنهاست. از این رو، بازگشت آمریکا به بگرام نه تنها یک تحول نظامی، بلکه یک تغییر بنیادین در معادلات اقتصادی و ژئوپلیتیکی منطقه است که میتواند آینده نفوذ قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای را برای دهههای آینده شکل دهد.
پیامدهای بازگشت آمریکا به بگرام برای امنیت ملی ایران
برای کشورمان، چشمانداز بازگشت نیروهای آمریکایی به بگرام به شدت نگرانکننده است. ما در کشورمان همواره تمرکز دفاعی خود را بر جبهههای غربی، شامل خلیج فارس، رژیم صهیونیستی و حتی ناتو گذاشته است لذا در صورت احیای بگرام با دستو کار مهار ایران و چین، بایستی هم سطح غرب در شرق نیز سرمایهگذاری دفاعی و امنیتی شود خصوصا به این دلیل که در ماههای گذشته تحرکات گروههای تروریستی در مناطق مرزی شرق کشور و خاصه استان سیستان و بلوچستان افزایش یافته است.
با فعال شدن دوباره بگرام، پهپادها و هواپیماهای شناسایی آمریکا میتوانند به آسانی فعالیتهای جاسوسی خود را گسترش دهند و از آسمان عمق مناطق مرزی کشورمان را تحت رصد قرار دهند. حتی بدون استقرار جنگنده، همین حضور آمریکا کافی است ما را ناچار به گسترش خطوط دفاعی و بازنگری در تخصیص منابع دفاعی خواهد کرد. علاوه بر این توان تهدید آفرینی پایگاه هوایی بگرام مکمل توان تهدید آفرینی دریایی آمریکا در خلیج فارس خواهد بود.
از منظر اقتصادی نیز، بازگشت آمریکا به بگرام میتواند پروژههای اقتصادی و فرهنگی کشورمان در افغانستان را تحت تأثیر قرار دهد. بایستی به این نکته توجه داشت که کشورمان در سالهای اخیر تلاش کرده از طریق سرمایهگذاری در زیرساختهای افغانستان، از جمله ساخت خطوط ریلی و جادهای، موجب تعمیق پیوند اقتصادی تهران-کابل شود، اما حال با حضور نظامی آمریکا در بگرام این پروژهها با چالشهای جدی روبهرو خواهند شد، این چالشها هم از طریق فشار مستقیم بر دولت افغانستان و هم از طریق ایجاد ناامنی در مسیرهای ارتباطی توسط آمریکاییها شکل خواهد گرفت. علاوه بر این، آمریکا میتواند از بگرام برای نظارت بر مرزهای ایران و افغانستان استفاده کند و تبادل سوخت و کالا که منبع درآمد مهمی برای برخی گروههای مرزی است را محدود سازد.
تأثیرات بازگشت آمریکا به بگرام بر ابتکار کمربند و راه چین
بر خلاف کشورمان، چین برای آمریکا رقیبی در ابعاد بلندمدت و استراتژیک محسوب میشود. پکن، افغانستان و پاکستان را برای طرح کمربند و راه حیاتی میداند، به ویژه از مسیر کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) که سینکیانگ را به دریای عرب متصل میکند. در تابستان امسال، چین و طالبان مذاکراتی برگزار کردند تا همکاری در زمینه معدن و عضویت رسمی افغانستان در طرح کمربند و راه را تعمیق بخشند. بندر گوادر، که در فضای در دسترس از بگرام قرار دارد، برای چین اهمیتی راهبردی دارد. این بندر دسترسی مستقیم به دریای عرب را فراهم میکند و مسیرهای آسیبپذیرتری، چون تنگه مالاکا را دور میزند. یک بگرام فعال و امنیتی، چشمهای آمریکا را مستقیماً بر این پروژهها باز میکند. از آنجا، نیروهای آمریکایی قادر خواهند بود عملیات امنیتی چین در سینکیانگ، روند ساخت زیرساختها و فعالیتهای بندر گوادر و شبکههای ریلی و جادهای پیرامون آن را رصد کنند.
این میزان از دید و رصد اطلاعاتی، برای واشنگتن فرصتی است تا دریابد پکن چگونه پروژههای اقتصادی خود را با اهداف نظامی و راهبردی تلفیق میکند. حتی بدون درگیری مستقیم، حضور آمریکا، چین را مجبور خواهد کرد هزینه بیشتری برای حفظ منافعش بپردازد. از همین موقعیت، آمریکا همچنین میتواند روابط رو به رشد تهران و پکن را زیر نظر بگیرد. توافق ۲۵ سالهای که دو کشور در سال ۲۰۲۱ امضا کردند، اغلب به عنوان نقشهراهی برای گسترش همکاریهای اقتصادی و امنیتی توصیف میشود، اما بسیاری از بندهای آن همچنان مبهم است. در شرایطی که کشورمان زیر فشار تحریمها و فشارهای سیاسی، بیش از پیش به چین وابسته میشود، حضور بگرام به واشنگتن اجازه میدهد این روند را رصد کند و در صورت لزوم، پیش از تثبیت همپیمانیهای بلندمدت، آن را مختل نماید.
از منظر چین، بازگشت آمریکا به بگرام تهدیدی جدی برای ابتکار کمربند و راه است که یکی از مهمترین پروژههای سیاست خارجی پکن در دهههای اخیر محسوب میشود. این ابتکار که با هدف ایجاد شبکهای از مسیرهای تجاری و زیرساختی بین چین و اروپا، آفریقا و خاورمیانه طراحی شده، افغانستان را به عنوان یک حلقه اتصال حیاتی بین آسیای مرکزی و جنوبی در نظر میگیرد. چین در سالهای اخیر سرمایهگذاریهای قابل توجهی در افغانستان انجام داده، از جمله پروژههای استخراج معادن، ساخت خطوط ریلی و توسعه زیرساختهای ارتباطی. این پروژهها نه تنها به منافع اقتصادی چین کمک میکنند، بلکه ابزاری برای افزایش نفوذ ژئوپلیتیکی پکن در منطقه هستند. حضور نظامی آمریکا در بگرام میتواند این پروژهها را با موانع جدی روبهرو کند، هم از طریق افزایش ریسکهای امنیتی و هم از طریق فشار سیاسی بر دولت افغانستان و کشورهای منطقه.
واکنش چین به بازگشت احتمالی آمریکا به بگرام احتمالاً چندوجهی خواهد بود. در سطح دیپلماتیک، پکن احتمالاً این اقدام را به عنوان تلاش آمریکا برای مهار نفوذ چین در منطقه محکوم خواهد کرد و تلاش خواهد کرد با تقویت روابط با دولت افغانستان و کشورهای همسایه، نفوذ خود را حفظ کند. در سطح اقتصادی، چین ممکن است با افزایش سرمایهگذاری در پروژههای کمربند و راه در افغانستان، تعهد خود به توسعه این کشور را نشان دهد و تلاش کند دولت کابل را به همکاری نزدیکتر با پکن ترغیب کند. در سطح نظامی، چین ممکن است حضور خود در آسیای مرکزی را افزایش دهد و همکاریهای امنیتی با کشورهای منطقه را تقویت کند تا بتواند در برابر نفوذ آمریکا مقاومت کند. در نهایت، چین ممکن است تلاش کند از طریق نهادهای بینالمللی و با ایجاد ائتلاف با دیگر قدرتهای مخالف حضور آمریکا در افغانستان، مانند روسیه و ایران، فشار بینالمللی بر واشنگتن را افزایش دهد.
واکنش قدرتهای منطقهای و جهانی به بازگشت آمریکا به بگرام
یکی از تحولات بزرگ تابستان امسال، شناسایی رسمی دولت طالبان از سوی روسیه بود. جالب اینکه روسیه نخستین کشوری است که چنین کرد. تنها چند ماه قبل از این اقدام نیز، مسکو طالبان را از فهرست سازمانهای تروریستی خود خارج کرده بود. این اقدامات به روسیه نفوذ چشمگیری بر کابل میدهد. شناسایی رسمی، مشروعیت دیپلماتیک و دسترسی به قراردادهای تجاری و توسعهای برای طالبان فراهم میکند و در عین حال، این اختیار را به مسکو میدهد که در صورت گرایش بیش از حد طالبان به واشنگتن، این شناسایی را لغو کند. نفوذ روسیه تنها دیپلماتیک نیست. اقتصاد افغانستان تا حد زیادی به مسیرهای تجاری شمالی و واردات سوخت وابسته است که از خاک روسیه یا متحدانش در سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) عبور میکند. مسکو میتواند این مسیرها را برای اعمال فشار اقتصادی مسدود یا محدود کند.
در بُعد امنیتی نیز، روسیه خود را ضامن ثبات معرفی میکند. از نگاه مسکو، شاخه خراسان داعشیکی از خطرناکترین تهدیدها برای آسیای مرکزی و مناطق جنوبی روسیه است. با وجود این خطر، روسیه میتواند از بیثباتی ناشی از فعالیت داعش خراسان نیز سود ببرد به ویژه اگر ارتش آمریکا به بگرام بازگردد و نیاز به فرسایش نیروهای آن باشد! به طور مثال اگر این گروه به کاروانهای آمریکایی یا اهداف نزدیک پایگاه حمله کند، مسکو میتواند آن را نشانهای از افزایش خشونت در پی بازگشت واشنگتن جلوه دهد. این روایت به روسیه امکان میدهد خود را نیرویی ثباتبخش معرفی کند و همزمان مشروعیت حضور آمریکا را زیر سؤال ببرد، بدون آنکه مستقیماً از افراطگرایانی که از آنها بیم دارد، حمایت کند.
اگر واشنگتن واقعاً قصد بازسازی بگرام را داشته باشد، انتظار میرود روسیه در چند مرحله واکنش نشان دهد: در سطح دیپلماتیک، تلاش خواهد کرد چین و ایران را در یک جبهه واحد گرد آورد و از نفوذ چین بر پاکستان برای تأثیرگذاری بر اسلامآباد بهره گیرد، هرچند نمیتواند روی حمایت کامل پاکستان حساب کند. روسیه همچنین از متحدان CSTO خود، از جمله تاجیکستان، استفاده خواهد کرد و خواهد کوشید کشورهای غیرعضو مانند ازبکستان را متقاعد کند تا پروازها و دسترسی لجستیکی آمریکا را محدود کنند. با این حال، تمرکز تاشکند بر ثبات و تجارت با افغانستان احتمال همسویی کامل آن با مسکو را کاهش میدهد. در صورت آغاز بازسازی پایگاه، روسیه ممکن است مخفیانه جناحهای طالبان مخالف همکاری با آمریکا را تقویت کند. این اقدام با اولویتهای ازبکستان در تضاد خواهد بود، چراکه تاشکند خواهان حفظ دولت منسجم طالبان برای مهار داعش خراسان و محافظت از پروژههای زیربنایی خود است. در کنار این اقدامات، مسکو احتمالاً عملیات سایبری و کارزارهای اطلاعات نادرست به راه خواهد انداخت تا بازگشت آمریکا را بیاحتیاط و نامطلوب جلوه دهد. همزمان، روسیه در حال تقویت حضور نظامی خود است که نمود آن را میتوان در ارتقای پایگاه ۲۰۱ در تاجیکستان و برگزاری رزمایشهای گسترده CSTO در نزدیکی مرز افغانستان مشاهده کرد.
در این میان هند واکنشی محتاطانه نشان خواهد داد. هرچند از نفوذ چین و پاکستان بیم دارد، اما درگیر منازعه تجاری با واشنگتن بر سر تعرفههاست. از این رو، علناً از این اقدام آمریکا حمایت نخواهد کرد. در پشت پرده، اما ممکن است اطلاعاتی به اشتراک بگذارد و به طور غیرمستقیم از بازگشت آمریکا به بگرام استقبال کند، زیرا این حضور میتواند توازن قوا را در برابر نفوذ روزافزون چین و پاکستان در افغانستان تغییر دهد. پاکستان نیز در موقعیت پیچیدهای قرار دارد. از یک سو، روابط تاریخی با طالبان و تمایل به کاهش نفوذ هند در افغانستان، اسلامآباد را به همکاری با چین نزدیکتر میکند. از سوی دیگر، وابستگی اقتصادی و نظامی به آمریکا ممکن است پاکستان را به پذیرش محدود بازگشت نیروهای آمریکایی به بگرام ترغیب کند. کشورهای آسیای مرکزی نیز واکنشهای متفاوتی خواهند داشت. تاجیکستان و قرقیزستان که به روسیه نزدیکتر هستند، احتمالاً با احتیاط بیشتری به این موضوع نگاه خواهند کرد، در حالی که ازبکستان که سیاست خارجی مستقلتری را دنبال میکند، ممکن است از فرصتهای اقتصادی ناشی از حضور آمریکا در منطقه استقبال کند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که بازگشت آمریکا به پایگاه بگرام در واقع یک تحول ژئوپلیتیکی است که پیامدهای گستردهای برای منطقه و کشومان خواهد داشت چرا که این تحول به معنای ایجاد تهدیدات امنیتی جدید در مرزهای شرقی است که بایستی از هم اکنون برای مدیریت آنها تدبیر کرد.