- اعتراف ترامپ به شکست ماشین جنگی صهیونیستها
- منطقه غرب آسیا "فلسطین جدید"
- اعلام رسمی مرگ دیپلماسی یک طرفه
- 4 نکته در مورد یک برکناری پُرحاشیه در دولت ترامپ
- نشست کاخ سفید، زلنسکی زیر فشار و اروپا نگران
- نگاه ابزاری آمریکا به دولت های منطقه؛ تثبیت سلطه و بی ثبات سازی منطقه
- هیدروپولیتیک ایران و ادعاهای نتانیاهو
- پارادوکس امپریالیستی ترامپ و افول هژمونیک آمریکا در گذار به چندقطبی
- فقر قدرت و عبرت اوکراین؛ از کییف تا آلاسکا
- پوتین، زلنسکی و ترامپ؛ سه روایت، یک میز
- جنگ ۱۲ روزه؛ بازمهندسی حافظهاجتماعی و بازآرایی موازنه قوا
- مخالفت روسیه و چین با مکانیسم ماشه؛ دریچهای به دوقطبی تازه قدرت در جهان
- روانشناسی سیاسی پافشاری نتانیاهو بر «اسرائیل بزرگ»
- روانشناسی سیاسی پافشاری نتانیاهو بر «اسرائیل بزرگ»
- واکاوی اهمیت سفر منطقه ای علی لاریجانی
اشتباه راهبردی اروپا در برآورد اثر مکانیسم ماشه بر ایران
اروپا با فعالسازی مکانیسم ماشه، در پی اجرای یک فشار چندلایه بر ایران بود. فشاری که هم بعد اقتصادی دارد، هم ابزار سیاسی و روانی را به خدمت میگیرد. برآورد راهبردی آنها این بود که افزایش تنش، هم شرایط اجتماعی و اقتصادی ایران را متزلزل میکند و هم مشروعیت و انسجام داخلی را تحت فشار قرار داده، در نهایت تهران را در مذاکرات آتی به عقبنشینی و پذیرش چارچوب مطلوب غرب وادار میسازد. این تصور بر تجربه تاریخی غرب در کشورهای هدف فشار حداکثری بنا شده، جایی که فروپاشی نسبی نظم داخلی زمینهساز تحمیل توافقات شده است.
اما ایران در سالهای اخیر ساختار بازی را تغییر داده است. قطع یا کاهش همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به معنای بستن یکی از مسیرهای اصلی نفوذ و نظارت راهبردی غرب بر برنامه هستهای است. این اقدام نه صرفاً یک حرکت فنی، بلکه یک پیام ژئوپلیتیکی صریح است: (عبور از سازوکارهای وابسته به غرب و آمادگی برای تحمل هزینههای رویارویی). در واقع، ایران از سطح همکاریهای سنتی فاصله گرفته و حوزه مناقشه را از زمین فنی _حقوقی، که اروپا دست بالا را داشت، به زمین سیاسی _ امنیتی کشانده که کنترل آن بیشتر در اختیار تهران است.
نتیجه این تغییر، معکوس شدن بخشی از اهداف اروپا است. بجای تضعیف توان و اراده ایران، این روند باعث انسجام بیشتر جریانهای منتقد غرب و تقویت گرایش به مقاومت فعال شده است. چنین شرایطی، هزینههای پیگیری سیاست فشار خالص را برای غرب افزایش میدهد و خطر بستهشدن مسیر دیپلماسی مطلوبشان را بالا میبرد. اکنون اروپا با معادلهای مواجه است که هر گام تنشزا میتواند شکاف را عمیقتر کند و جایگاه نیروهای طرفدار تقابل را مستحکمتر سازد، مگر آنکه تاکتیک خود را به ترکیبی از فشار محدود و مشوقهای واقعی تغییر دهدکه اینهم با نظر برادر بزرگ اروپا همخوانی ندارد.